جدول جو
جدول جو

معنی ابوالعباس محمد - جستجوی لغت در جدول جو

ابوالعباس محمد
ابن اغلب بن ابراهیم بن اغلب، مکنی به ابوالعباس. از ملوک دولت اغلبیه در تونس بوده است. وی پس از مرگ پدر در سال 226 هجری قمری زمام امور را به دست گرفت و تدریجاً تمام افریقیه تحت تصرف او درآمد. مردی باتدبیر و سیاستمدار بود در سال 242 ه. ق. در تونس وفات یافت. (از الاعلام زرکلی ج 3 ص 865)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

ابن یوسف بن الکماد، مکنی به ابوالعباس. او راست: زیج المقتبس من زیج الامد علی الابد و الکور علی الدور
ابن نعمه، مکنی به ابوالعباس. محدث و فقیهی بمائۀ هفتم هجری. او در حدیث شاگرد سخاوی و ابن صلاح و در فقه تلمیذ ابن عبدالسلام بود و به دمشق میزیست و منصب خطابه و تدریس داشت. او راست کتابی در اصول. وفات وی بسال 694 ه. ق. بود
لغت نامه دهخدا
(اَ مَ)
ابن ابی حاتم محمد بن عبدالله بن عبدبن هرثمه بن زکوان. مکنی به ابوالعباس. پسرخواهر عبدالرحمن بن اسماعیل بن بدر المعروف بالاقلیدس الاندلسی. رجوع به تاریخ الحکمای قفطی ص 225 س 17 شود
لغت نامه دهخدا
حماد. از روات حدیث است. و از ابی رجاء عطاردی و از او شیبان بن فروخ ایلی روایت کند
لغت نامه دهخدا
ابن احمد معمری، مکنی به ابوالعباس از بزرگان علم نحو و از شاگردان زجاج است. بیشتر در بصره اقامت داشت و در همانجا درگذشت (حدود 350 ه. ق). (از معجم الادباء ج 17 ص 174)
لغت نامه دهخدا
(اَ بُلْ عَبْ با)
محمد بن خلف المرزبان. عالم نحوی لغوی. از مردم ایران. او راست: کتاب الحاوی فی علوم القرآن. کتاب الحماسه. کتاب اخبار عبدالله بن جعفر بن ابیطالب. و رجوع به محمد بن خلف... شود
لغت نامه دهخدا
ابن عبدالله بن عبدون حنفی، مکنّی به ابوالعباس (وفات به سال 299 هجری قمری). او راست: الاحتجاج بقول ابی حنیفه. (یادداشت مرحوم دهخدا)
لغت نامه دهخدا
(مُ حَمْ مَ دِ اَوْ وَ)
مکنی به ابوالعباس. از بنی الاغلب و پنجمین آنهاست (226- 242 هجری قمری). (معجم الانساب و الاسرات زامباور ص 106)
لغت نامه دهخدا
ابن حسن بن دینار احول، مکنی به ابوالعباس دانشمند و عالم به علم درایت و روایت. وی شرح حال و اشعار یکصد و بیست شاعر را گرد آورده است. او را در طبقه مبرد و ثعلب قرار داده اند. وراق حنین بن اسحاق بود. ابن الندیم گوید که وی نسخه نویس بود و او راست: کتاب الدواهی. کتاب السلاح. کتاب مااتفق لفظه و اختلف معناه. کتاب ’فعل و افعل’. (از معجم الادباء ج 18 ص 125)
لغت نامه دهخدا